اپیزود اول/
توی آینه خودش را ورانداز میکند ،هیکل نحیفش مال این حرفها نیست . اما برادر بزرگتر ،مرد خانه است ، نان آور است ، چشم همه به دست های نحیف او است . دو نفری از خانه بیرون میزنند . 

اپیزود دوم/
یخچال، تلویزیون، پوشاک یا هر چیز دیگری روی دوش هر دو سنگینی میکند . کوه روبرو دژی تسخیر ناپذیر به نظر می رسد و اشک هر کسی را در می آورد ؛ اما چیزی قامتشان را در آن سرما زیر آن همه بار راست نگه می دارد . لبخند کسی که چشمش به دست آنهاست . شیطان را لعنت می کنند و راه می افتند .

اپیزود سوم/ 
ساعت هاست خبری از آنها نیست ، جلسه ی بحران پس از ساعت ها تعویق و در سکوت خبری برگزار می شود . هیچکس ککش هم نمیگزد و همه فقط برای میل کردن شیرینی و میوه آمده اند . نان . آنچه گمشده ها را روزهای متمادی به دنبال خود کشانده و به اینجا رسانده .

اپیزود چهارم/
آزاد، نای راه رفتن ندارد و روی زانو هایش فرود می آید ، فرهاد لباس هایش را به تن آزاد می پوشاند و از او می خواهد که بیدار بماند . ناسلامتی او مرد خانه است و باید قوی باشد ، آزاد از قوی بودن خسته شده و خواب را در آغوش می کشد . آزاد ، آزاد می شود .

اپیزود پنجم/
حالا فرهاد مرد خانه است . درست تر بخواهم بگویم ، تنهاترین مرد کوچک کوهستان برفی . حالا امید به یک لبخند و آغوش گرم . امید به تنها امید باقیمانده ، به خودش ،  او را پیش میبرد . سو سوی چراغ ها از دور برایش دست تکان می دهند. فرهاد پیش می رود اما پاهایش او را پس می کشند . زور پاهایش می چربد و فرهاد سقوط میکند . این تلخ ترین سقوطی است که تمام فرهادهای تاریخ به چشم خود دیده اند.

اپیزود ششم/
صوت قاری در مغزم می پیچد : لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ . لعنت به نان . لعنت به تمام کوه های لامروّت برفی.

اپیزود ,فرهاد ,خانه ,آزاد ,امید ,لعنت منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

جراحی زیبایی jarahezibai.ir ماه ناز - سایتی برای همه فروشگاه آنلاین مشهد aafrot Hewishese میلیونرشو ارایشی پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان