{| +تابستان ۸۸ بود فکر کنم. کلاس پنجم رو تموم کرده بودم، بدون خبر به خانواده آزمون نمونه دولتی دادم و همین حوالی بود که با یه جلد کتاب تاریخچه مجاهدین خلق زیر بغلم زدیم به جاده به طرف مشهد. نزدیکای سبزوار بودیم که بابا ازم پرسید حالا اگه نمونه قبول بشی میری؟ منم در تعجب از اینکه از کجا فهمیده من آزمون دادم گفتم آره، چرا نرم؟ اونجا بود که فهمیدم بین ۱۰ تا سهمیه ای که شهر ما تو فاصله یک ساعتی از مرکز استان داشته، من نفر دوم شدم و البته اجازه این رو ندارم که منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

همه چی موجوده اجناس فوق العاده نقاشی ساختمان اسکاج | فروش مواد اولیه |فروشگاه دستگاه بدهی مشتریان تسکوشاپ، فروشگاه گروه پژوهشی صنعتی تسکو